شنبه ۱۵ اردیبهشت ۰۳

قاتلان مدرن

اينجا از خود نوشته هايم را مينويسم!

قاتلان مدرن

با ذكر فاتحه اي براي روحش پيش ميرويم! بسم الله ...

هر موجودي يك روزي حالا ميخواهد دور باشد يا حالا هر چقدر هم نزديك، ولي بالاخره بايد بر يك سري از ترس هايش غلبه كند. مثلا من الان ميخواهم بر ترسي كه به مارمولك دارم غلبه كنم! همان موجودِ چهار دست و پايي كه با وجود اينكه پس از تحقيقات و كالبد شكافي هايم نتيجه گرفتم كه توي شكمش جا نميشوم و با توجه به تجربياتي از قبيل اينكه مارمولك يك بار به صورت خيلي مستقيم براي اينجانب خاطره ساز بوده و من هم به صورت تشنج باري مثل يك فنر خيلي قابل انعطاف پذيري، چنان خودم را به درو ديوار كوباندم كه گويا اگر مارمولك هنوز هم در صحنه حضور داشت به صورت خيلي فني و مهندسي "لـِـه" و يا به قول بچه محل ها "تِرت" ميشد! ولي خب شانس با وي همراه بود و من تا چندين روز احساس نجس بودن و لرز ميكردم!

بگذريم... فوقع ما وقع !

پ.ن*: راه پله ي اين حقير مجهز به مارمولك ياب و يا دوستانه تر بگويم، مارمولك كشنده ي چسبناكِ زنده به گور كننده است!

پ.ن**: عكس را كه ميبينيد خب؟ زنده به گورش كرديم!

پ.ن***: ما از آن خانواده هاشيم كه اصلا هيچ گونع رحمي نسبت به جانوران اين مدلي نداريم! با من بحث نكنيد!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد