جمعه ۰۳ مهر ۹۴ ۲۳:۰۱
يك سال تمــآم منتظرِ بلندترين شبِ عمرت بــآشي كِ ببيني اين بــآر جنــآب حــآفظ چه برايت پيش بيني كرده.
ولي ضدِ حــآل ميخوري وقتي با تمــآمِ ذوق و شوق نـيّـت ميكني و فــآلت را ميدهي دستِ بزرگِ مجلس تـآ برايت بخواند ولي بعد از كمي تفكـــر ميفهمي كِ فـآلت دقيقـَـن همــآنِ فـآلِ سـآلِ گذشته است و تو همــآن جـآ غرغر هايت را سر ميدهي كِ "يني چي آخه ؟! يني از پارسال تا حالا حافظ هيچ تغييري در من نديده ؟!"
و النــآز جــآن هــآر هــآر برايمـآن بخندد !
حافظ دوباره نصيحت هايش را شروع كرد و برايِ دومين سال به من تذكر داد ك به راز و نياز بپردازم !!
حافظ هم حتي ميداند ك من به "يه گوش در يه گو دروازه" مشهورم !!
ميشود يه خواهشِ در گوشي داشته باشم ؟! ميشود سال ديگر چ من به حرف هايت گوش كرده باشم و چ نكرده باشم، به يك موضوعِ ديگري گير بدهي -_-
- ۴ بازديد
- ۰ نظر