شنبه ۲۹ اردیبهشت ۰۳

پت و مت ميشويم !

اينجا از خود نوشته هايم را مينويسم!

پت و مت ميشويم !

اين موضوع يك موردِ بسيار عادي در موردِ يك دخترِ 12 ساله است ك خوردن يك چيزِ به قولِ خودش خوشمزه در كنار انيميشن هايي از جمله باب اسفنجي، عادتش شده باشد!

كتاب آشپزيِ مامان را از داخل كابينتِ متروكه بيرون آوردم ! همان كتابي ك تار عنكبوت از سروكولش آويزان بود و احتمالن من اولين كسي بودم ك آن را افتتاح ميكردم!

يك صفحه از ليست دسر ها را باز كردم ك مواد تشكيل دهنده اش اينها بودند: كاكائو. آرد. قهوه. كره. آب. قهوه. وانيل. پودر قند !

كره وانيل و پودر قند موجود نبود ولي توانستيم كره را از كسي قرض بگيريم ! به جايِ پودر قند از شكر استفاده كرديم و وانيل را بيخيالش شديم و مامان گف ك قهوه هم بدمزه اش ميكند ...

طبق همان كتاب پيش رفتيم، (البته با كمي كم كاري جزئي)! وقتي شكر و كره و كاكائو و آب را قاطي كرديم، خيلي آبكي شد و مامان هم يك عالمه آرد برنج ريخت و براي طعم بهتر يك ليوان شير هم اضافه كرد و باز هم آبكي تر از قبل شد. مامان تصميم گرفت مواد مورد نظر را خوب بجوشاند تا سفت شوند.

نيم ساعت گذشت و ما هم در انتظار يك دسرِ قابل خوردن، دسر را از صافي رد كرديم (چون تهش سوخته بود) و بعد چون داغ بود، درون يخچال گذاشتيم و در آخر از قلم نيفتد ك طعمِ عالي اش در حدي بود ك بعد از خوردنِ تنها يك قاشق بيخيالش شدم و كلا دسر درست كردن را كنار گذاشتم

و در آخر به اين نتيجه رسيديم كه امروز جمعه بود و اصلا باب اسفنجي اي در كار نبود ! >_

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد