شنبه ۲۹ اردیبهشت ۰۳

خاطرات يك كانديد

اينجا از خود نوشته هايم را مينويسم!

خاطرات يك كانديد

امسال براي اولين سال،من كانديد مدرسه شدم. كانديد بودن خيلي سخته و خيلي به آدم استرس مي

 ده و باعث مي شه كه قلب آدم از دهنش بزنه بيرون.

توي اون چند روز خيلي تبليغات كردم و كلي عكس درست كردم كه روش نوشته بودم" راي دادن به من

يعني راي دادن به آزادي انديشه ها" و يا" با راي دادن به من مدرسه ي خود را نمونه كنيد" و خيلي شعار

هاي كليشه اي ديگه.

بالاخره روز راي گيري اومد و من اون روز داشتم سكته مي كردم.

دو روز بعد از راي گيري جوابا رو اعلام كردن من توي اين 2 روز همه ي دعا هايي كه بلد بودم روخوندم  و بالاخره عضو شورا شدم:) 


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد